باورتون نمیشه اگه بگم دارم میرم اصفهان!!!
چند تا پست قبلیمو بخونین متوجه میشین که همین چند روز پیش آرزو کرده بودم.اما...
دارم میرم اما این بار بدون نسترن.شاید تا حالا ۵۰ دفعه رفتم اصفهان اما دفعه آخر فقط با نسترن رفتم و حالا احساس میکنم بدون نسترن زاینده رود خشک میشه.شاید هم برم ببینم اثری از نقش جهان و عالی گاپی !! نیست.
دلم بد جوری گرفته .تو فکر لحظه ای ام که قراره بدون نسترن پا بزارم تو مسجد شیخ.
الان اگه خودمو جر بدم بازم متوجه نمیشین عمق احساسم چیه.فقط یه گوشه شو براتون میگم.
اواخر مهر ماه که تازه دم غروبها باد سرد میوزید تو یه گرگ و میش رفتیم مهر آباد .تو طیاره که بودیم خورشید سر زد.
رفتیم اصفهان و مهمون کسی بودیم که ...
هوا کاملا تاریک شده بود.۲ ساعتی بود که هیچ کدوممون سیگار نکشیده بودیم.آخه ماه رمضون بود.سه تایی رفتیم کنار زاینده رود.عکس چراغونیها افتاده بود رو آب.نشستیم رو لبه باغچه کنار رود.هر سه تا سیگار اتیش زدیم.تو سکوت تمومش کردیم.جالبه که هر سه تاییمون هم ته سیگارمونو انداختیم تو آب.البته نه هم زمان.بی حرفی حدود نیم ساعت داشتیم به رقص ته سیگارا با موجهایی که میخورد بهشون نگاه میکردیم.و همه اینها تو سکوت گذشت.
سکوت...
حالا حق دارم دلم بگیره؟
به هر شکل دارم تعطیلات رو میرم اصفهان .این دفعه هم میزبانهای خوبی دارم.مطمئنم که خوش میگذره و مطمئنم که تو لحظه های سر خوشی یه نفر با بغض تو دلم میگه کاش نسترن هم...
برای همه و از جمله نسترنم تعطیلات خوبی رو آرزو میکنم.
سفر خوششششششششششش!
نامرداش بریونی میخورن تنها تنها کنار زاینده رود!!!
پس اصفهان ندیدمت ؟
این چند وقته جز پرندهای مهاجر کسی تو فکر اومدن به اصفهان نبود که البته تو محرم که میشه این روزای عاشورا وتاسوعا اصفهان یه چیز دیگه اس.!!!!!!!!!!
وبلاگت خیلی باحاله.
ممنون میشم یه سری هم به وبلاگ من بزنی اخه همین دیروز افتتاحش کردم.
آدم اگه انقدر بی فکر باشه که ته سیگارش رو بندازه تو زاینده رود ، لااقل باید انقدر بافکر باشه که نیاد تو وبلاگش پز این کار غیر فرهنگی ضد محیط زیستی اش رو بده .